مصاحبه با آقای «حسین قریب»

مصاحبه با آقای «حسین قریب»

حسین قریب، نویسنده کتاب هیولاهای درون، پیشینه یک دهه فعالیت در حوزه منتور، کوچ، ذهن‌آگاهی و برگزاری کارگاه‌های تحول و توسعه فردی را در کارنامه خود دارد. وی همچنین به عنوان پژوهشگر و دغدغه‌مند در حوزه روابط و حوزه‌های مختلف اجتماعی از جمله کودکان کار و بد سرپرست، حوزه تعلیم و تربیت و تولید محتوای مناسب کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کند. در ادامه گفت و گوی ایشان را با من «معصومه قربانی»، خبرنگار، نویسنده، ویراستار و پژوهشگر مستقل اجتماعی می‌خوانید.

۱/ حسین قریب کیست؟

– شاید کیستی و چیستی آدم‌ها مشخص نباشد تا زمانی که بتوانند معنا و معنی جدیدی خلق کنند و به کیستی خود ماهیت بدهند. این‌که من کجا به دنیا آمده‌ام، تحصیلاتم در چه سطحی است، شغلم و عناوین مختلف اجتماعی‌ام چه چیزهایی هستند، شامل کیستی و چیستی ما نمی‌شود؛ ما از جایی موضوعیت معرفی پیدا می‌کنیم که دستاوردی هر چند کوچک در این عالم امکان داشته باشیم. من در درجه‌ی اول، حسینم و سپس، امیدوارم با معنا و رنگ جدیدی که به جهان پیرامونم می‌زنم، شناخته شوم. البته که این مهم، جز با همراهی دوستان دغدغه‌مند ممکن نخواهد بود.

۲/ کتاب کنترل «هیولاهای درون» چه کتابی است؟

– این کتاب همان‌طور که در پیشگفتار آن شرح داده شده، یک سفر دو نفره است. سفر از آن حیث که همسفر می‌طلبد و راهکارهای علمی و عملی‌اش، نیازمند همراهی جدی مخاطب است. کلیات کتاب، مخاطب را به بازنگری مجدد با گستره‌ی دید وسیع‌تر به خود درونی، دعوت می‌کند. و در ادامه از موانع و حصارهای ذهنی مختلف و ناشناخته‌ی ذهنی که جزئی از شخصیت ما شده‌اند و دیگر مانع نمی‌پنداریم‌شان، صحبت می‌کند. موانعی که سبب شده‌اند قسمت‌هایی از خود واقعی هر شخص، از وی دور و جدا شود و آدم‌ها اصطلاحاً خودشان را گم کنند.

۳/ حرف اساسی شما در این کتاب چیست؟

– محور این کتاب، ابتدا رسیدن به خود و سپس توسعه‌ی آن است. ویژگی دیگر این سفر دو نفره، زبان ساده و فارغ از اصطلاحات پیچیده و ثقیل دنیای کلمات است تا مخاطب هدفش را، از همه‌ی رده‌های سنی به راحتی برگزیند.

۴/ چه شد که هیولاهای درون را نوشتید؟

هیولاهای درون دقیقا زمانی برای من مهم شد که خودم درگیر یکی از این حصارهای ذهنی شده بودم. آن‌جا بود که دریافتم چه‌قدر تلاش‌ها و پتانسیل‌های نوجوانان و جوانان بدون نتیجه می‌ماند اگر اصطلاحاً ظرف ذهنشان، مانند ظرف ذهن من، کثیف شده باشد. من آسیب‌های مختلف اعم از روزمرگی خاستگاه افکارم را با تمام وجود حس کردم و پتانسیل‌هایم را در حال فروخوردگی دیدم. آن‌جا بود که کم‌کم با نگاه عمیق‌تر به خودم،احساس کردم که آدم‌های دیگر هم درگیر موانع دیگری هستند و این اصطلاحاً هیولاها مبتلابه خیلی از افراد جامعه است. هیولاهایی که مانع از تبدیل توانایی‌های بالقوه به عملکردهای بالفعل می‌شود. به نظر من خیلی از کتاب‌ها، اختراعات و اکتشافات ریشه در مسائل درونی خود اشخاص داشته که به اقدامات عملگرایانه و نتیجه منجر شده. نتیجه‌ی سال‌ها چالش و پژوهش من، ابتدا با خودم و سپس با افراد و اذهان مختلف، کتاب کنترل هیولاهای درون است.

۵/ مخاطب شما در این کتاب چه کسانی هستند؟

– مخاطبان من در این کتاب، عوام مردم هستند و همیشه دلم می‌خواست کتاب‌هایی با مفاهیم توسعه فردی و خودشناسی بنویسم که افراد فارغ از هر سن و سواد و سلیقه، بتوانند با آن ارتباط بگیرند.

۶/ نظرتان درباره آن‌چه امروز به عنوان کوچ و کوچینگ و توسعه فردی در جامعه مطرح شده چیست؟

– به نظر من آن‌چه امروز در بخش مباحث کوچ، مطرح و محترم است، کمی دستخوش زوایای دید شخصی شده. این حرفه، اتفاقاً نیازمند حساسیت، تخصص و دانش بیشتری است و صرف ضعف سازماندهی درست و با توجه به تقاضای روزافزون جامعه به این مباحث، نباید از این عناوین، استفاده‌های ابزاری شود. کوچ و کوچینگ، اصطلاحاً آینه‌ای‌ست رو به روی هر فرد با تمام نقاط قوت و ضعفش؛ برای شناخت بهتر خود و سپس توسعه‌ی خودش. توسعه فردی هم مشخصاً حوزه‌ای‌ست که تعریف درست ماهیت آن، منوط و منجر به کارکرد درستش است. توسعه فردی به زبان ساده یعنی توسعه انسانی که قدرتش غالب بر تمام امکانات و عوالم است. به طور مثال انسانی که به هیچ نحو، شرایط پرواز کردن نداشت، هواپیما را اختراع کرد و این‌گونه بر نیروی جاذبه‌ی زمین و ساختار فیزیکی خود و چه و چه فائق آمد. توسعه فردی در اولین تعریف خود، انسان را از قالب مصرف‌گرا بودن خارج و به سمت رشد و تولید و تعالی به ویژه اندیشه و روح با توجه به توانایی‌های نهفته‌ی وجودی، سوق می‌دهد. به طور کل معتقدم که نیاز امروز جامعه، به ما اجازه‌ی گیر کردن در اصطلاحات و عناوین و حاشیه‌ی مسائل را نمی‌دهد و همه با مهارت در هر حیطه و حوزه، باید تعاملات، هم‌افزایی و به عبارتی جدیدتر سینرژی داشته باشیم، برای یک هدف، که رشد و توسعه افراد جامعه است در همه زمینه‌ها.

 

۷/ سامان دادن به هیولاهای درون را از کی باید آغاز کرد؟

– به طور کل، ما همواره در طول دوران‌های مختلف زندگی، نیاز به تمیزکاری ظرف ذهنی و شکست موانع فکری خود داریم؛ اما دوران طلایی شکل‌گیری شخصیت هر فرد، سنی حدوداً بین ۳ تا ۷ سال است. سنی که دریافت داده‌های محیطی در بیشترین سطح خود قرار دارد و خاستگاه ناخودآگاه مغز، بر اساس این دریافت‌ها پردازش می‌شود. به همین جهت تعاملات، ارتباطات و آموزه‌های این سنین از اهمیت ویژه‌تری برخوردارند. همچنان که ریشه‌یابی بسیاری از بزهکاری‌ها و آسیب‌شناسی‌های جوامع، به موانع و مشکلات و اصطلاحاً هیولاهای درون همان سنین حساس کودکی بازمی‌گردند.

۸/ به واژه‌ی جدیدی در صحبت‌های شما برخوردم؛ سینرژی! این کلمه را بیشتر برای ما توضیح دهید و تفاوت این متد با شاخه‌های دیگر توسعه فردی یا روانشناسی را

شرح دهید.
– معادل فارسی این کلمه، «هم‌افزایی» است. اما همان‌طور که اشاره کردم، برای من فرای یک کلمه است و یک گفتمان و هدف است. فلسفه‌ی این گفتمان، از آمیختگی متدهای منتور، کوچ و ذهن‌آگاهی در ذهنم جرقه خورده است. آمیختگی برای ساختاری جدید و توسعه حداکثری مجموعه توانایی‌ها و قدرت‌های درونی.

۹/ آیا تربیت کودکان بر اساس متد و راهکارهای سینرژی امکان‌پذیر است؟

– قطعاً ممکن است و طبق آمار و مطالعاتی که در این زمینه انجام شده، اتفاقاً کشورهای توسعه‌یافته دقیقاً همین اقدامات را در سنین پیش از مدرسه شروع کردند. و من هم معتقدم که زمان طلایی آموزه‌های اصیل خودشناسی، پیش از تعاملات و ارتباطات اجتماعی، همین سنین ۳ تا ۷ سال و برمبنای توانمندسازی کودکان بر اساس متدهای علمی و عملی هوش دوازده‌گانه‌ی گاردنر است. البته که همواره برای بالا بردن سطوح مهارت‌ها و توانمندی‌های فردی و اجتماعی، هیچ‌گاه دیر نیست؛ اما همان‌طور که اشاره کردم و با توجه به مطالعات و پژوهش‌ها و چالش‌های زنده‌ای که طی ده سال اخیر در زمینه‌ی منتور، کوچ و ذهن‌آگاهی کودکان و نوجوانان داشتم، زمان طلایی این هم‌افزایی را سن پیش از ورود به آموزش رسمی می‌دانم.

۱۰/ آیا مکانی هست که این ایده نوین سینرژی به صورت درست برای کودکان اجرا شود؟

– مکان‌هایی در حال حاضر برای رسیدن به این اهداف تاسیس شده‌اند، اما من در این زمینه هم به همان گفتمان و مفهوم هم‌افزایی و سینرژی معتقدم و دست یاری می‌طلبم به سوی هر انسان دغدغه‌مند در این حوزه برای اهداف مشترک در ابعادی بزرگ‌تر. یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌ها و اهداف حال حاضر ما، راه‌اندازی آموزشگاهی‌ست که بتوانیم در آن بستر، کودکان را بر اساس اصول درست سینرژی و توانمندسازی با مهارت‌های دوازده‌گانه‌ی گاردنر، پرورش دهیم. این مهم با متدهای علمی و عملی در کنار تیمی خلاق و کارآزموده در زمینه‌ی تدریس و ارتباطات کودکان، متشکل از معلّمین و مربیان با تجربه هم‌اکنون  برنامه‌ریزی و در حال اجرایی شدن است.

به امید این‌که بتوانیم با کمک متدهای نوین آموزشی و پرورشی در کنار هم، فرزندانی توانا و دانا به آینده‌ی ایران زمین تقدیم کنیم.

 

 

ادامه مطلب  معرفی جاهای تفریحی و دیدنی کردان

حتما ببینید

تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور

تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور

در دنیای امروز، با افزایش استفاده از خودروها، نیاز به خدمات پس از فروش و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *